استنفورد دانشمند می گوید ، قدرت محور پس از مزایای اولیه در جنگ جهانی دوم محاسبه می شود
نوشته شده توسط : Mihayloo

تا سال 1942 ، قدرتهای محور شکست ناپذیر به نظر می رسید. ویکتور دیویس هانسون ، همکار ارشد موسسه هوور گفت: اما مسیر جنگ به زودی به روشهایی تغییر یافت که درس برای ایالات متحده و متحدانش در دنیای امروز فراهم می کند.

در سالهای اولیه جنگ جهانی دوم ، قدرت محورها دست بالایی داشتند. هنگامی که رهبران محور بیش از حد به دست آوردند و متفقین اقتصاد و جمعیت گسترده تر خود را به حالت جنگ هدایت کردند ، جزر و مد تبدیل شد.

Bombers and anti-aircraft guns

ویکتور دیویس هانسون ، همکار ارشد موسسه هوور گفت: تا سال 1942 ، قدرتهای محور شکست ناپذیر به نظر می رسید ، اما مسیر جنگ به زودی به روش هایی تغییر یافت که درس و متحدین آن در دنیای امروز درس ارائه می دهد.(اعتبار تصویر: Narvikk/istock)

یک محقق استنفورد گفت که با درک چگونگی محاسبات اشتباه آلمان و ژاپن منجر به شکست آنها برای رهبران جهان امروز در مورد چگونگی جلوگیری از درگیری بزرگ دیگر می شود.

ویکتور دیویس هانسون ، یک مورخ نظامی و یک همکار ارشد موسسه هوور ، در کتاب جدید می نویسد: "قدرتهای محور یک بار صعودی کاملاً آماده بودند-از نظر سیاسی ، اقتصادی و نظامی-برای پیروزی در جنگ جهانی که در طول سال 1941 به آن اشتباه داده بودند ، می نویسند."، جنگ جهانی دوم: چگونه اولین درگیری جهانی جنگید و پیروز شد.

هانسون در مصاحبه اخیر گفت: "در آغاز جنگ ، سوء برداشت" این بود كه "قدرتهای محور ، به ویژه آلمان و ژاپن ، به معنای جهانی سازندگان جنگ وحشیانه بودند و آنها از نظر استراتژیک ماهر و تقریباً غیرقابل توقف بودند."

آلمان در دهه 1930 پس از رکود جهانی ، شروع به عقب نشینی کرد و سپس در 10 جنگ مرزی علیه کشورهای بسیار ضعیف اروپایی از موفقیت سریع برخوردار شد. در مورد ژاپن ، به چین و سایر مناطق آسیا حمله کرد و با مقاومت بسیار کمی روبرو شد.(ایتالیا ، که در سال 1940 وارد جنگ جهانی دوم در محور محور شد ، زیرا شکست فرانسه آشکار شد و در شمال آفریقا با مخالفت بیشتری روبرو شد.)

هانسون گفت: "قدرت محورها ، ژاپن و آلمان در درجه اول ، جهان و خودشان را متقاعد كرده بودند كه آنها از نظر نظامی و اقتصادی قادر به انجام جنگ جهانی بودند."فاشیسم توسط ملل محور برتر و مدرن - آینده بشریت - تلفظ شد.

وی افزود: "اما هیچ چیز در تاریخ های قبلی آنها و هیچ چیز در استراتژی های بازپرداخت آنها وجود نداشت ، تا این موضوع را درست نشان دهد. بنابراین ، آنها مجبور بودند خیلی سریع جنگ را پیروز شوند. "

هانسون گفت: "سوء تفاهم دیگر این است که ما این تصور را از بریتانیا به عنوان یک حلقه ضعیف در سه گانه متفقین برای مسائل مربوط به جمعیت و مساحت زمین داریم."اما آنها واقعاً بیش از وزن خود مشت زدند. آنها تنها کشوری بودند که به مدت یک سال بین ژوئن 1940 و ژوئن 1941 به تنهایی با هیتلر روبرو شدند.

او گفت که فناوری بریتانیا، رمزنگاری، تولید هواپیما و وسایل نقلیه برتر از تلاش‌های آلمان بود.

هانسون گفت که بریتانیا تنها کشوری بود که تقریباً در اولین روز درگیری وارد جنگ شد (آلمان در 1 سپتامبر 1939 به لهستان حمله کرد و انگلیس دو روز بعد به آلمان اعلام جنگ کرد) و تا آخرین روز جنگ جنگید. جنگ (تسلیم ژاپن در 2 سپتامبر 1945). در واقع، بریتانیایی ها به جای اینکه ابتدا به خودشان حمله کنند – یا حمله غافلگیرانه به کشوری دیگر، بر اساس اصل حفاظت از متحد (لهستان) وارد جنگ شدند.

وی خاطرنشان کرد که وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا، قوی‌ترین و گویاترین صدا در این ادعا بود که جنگ جهانی دوم یک جنگ وجودی برای غرب بود.

مماشات، بازدارندگی

هانسون گفت که بیزاری آشکار از درگیری میان کشورهای غربی، زمینه را برای تجاوز نازی ها و ژاپن فراهم کرد.

او گفت: «مماشات در دهه 1930 هیتلر را متقاعد کرده بود که غرب آنقدر از جنگ جهانی اول آسیب دیده است که آن کشورها نمی‌خواهند بجنگند.

برای مثال، در مدارس فرانسه در طول دهه 1920، دانش‌آموزان از صحبت کردن در مورد نبرد وردون - بزرگترین و طولانی‌ترین جنگ جهانی اول - دلسرد می‌شدند..

«این درستی سیاسی آرمان‌گرایانه و صلح‌طلبانه وجود داشت که برای هیتلر نشان‌دهنده ضعف قابل بهره‌برداری بود تا بزرگواری برای قدردانی.»

او گفت که عامل دیگر تبانی فعال آلمان با روسیه در اوایل پس از پیمان عدم تجاوز در اوت 1939 بود که به هیتلر اجازه داد بر جناح غربی تمرکز کند.

هانسون گفت که هیتلر به اشتباه تصور می‌کرد که انزواطلبی آمریکا به این معنی است که میلیون‌ها سرباز را مانند جنگ جهانی اول به اروپا منتقل نمی‌کند. به همین ترتیب، ژاپنی‌ها فکر می‌کردند که اگر آمریکا اجازه دهد بریتانیا در سال 1940 بسوزد، دیگر نگران رفتن به چین، مالزی یا آسیای جنوب شرقی برای نجات متحدان استعماری نخواهند بود.

هانسون گفت، اما چند ماه مسیر تمدن را تغییر داد.

در ژوئن 1941، آلمان به روسیه حمله کرد و خود را به روی یک جنگ دو جبهه باز کرد و در دسامبر 1941، ژاپن در پرل هاربر به ایالات متحده حمله کرد. پس از اینکه آلمان و ایتالیا برای اولین بار به ایالات متحده اعلان جنگ کردند، آمریکا در دو جبهه آسیایی و اروپایی وارد جنگ شد.

هانسون در کتاب خود نوشت، پس از ژوئن 1942، متفقین در رویکرد خود متحدتر و عملگراتر از قدرت های فراگیر محور شدند که جمعیت، اقتصاد و تولید صنعتی کمتری داشتند.

هانسون گفت که قدرت های متفقین در نهایت بمب افکن ها و ناوهای هواپیمابر دوربرد بیشتری ساختند و در انتقال نیروها و ماشین آلات به تئاترهای دور بسیار کارآمد شدند. تا سال 1945، تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایالات متحده به تنهایی تقریباً بیشتر از مجموع تولیدات محور و سایر قدرت های متفقین بود.

در همین حال، آلمان هیچ ناو هواپیمابر نداشت و آلمان و ژاپن هم هیچ مزیت واقعی بمب افکن دوربرد نداشتند.

هانسون گفت که امروز، جنگ جهانی دوم درس های ارزشمندی در زمینه بازدارندگی برای رهبران و سیاست گذاران ارائه می دهد.

بازدارندگی ایده ای است که یک متجاوز بالقوه در محاسبه هزینه و فایده می فهمد که شروع جنگ به نفع او نیست، زیرا هدف مورد نظر او یا دارای امکانات معنوی یا مادی برای مقاومت در برابر او است به گونه ای که می تواند در برابر او مقاومت کند. فاجعه بار باشد.»

از دهه 1930 به بعد، "متفقین پیام مماشات به هیتلر فرستادند و هیتلر را فریب داد و فکر کرد که آنها از نظر مادی و معنوی ضعیف تر از آلمان هستند."

هانسون گفت که ایالات متحده بر بازدارندگی در بحران هسته ای کره شمالی - از نظر تاکتیکی، استراتژیک و از طریق رزمایش نیروی دریایی و هوایی - تکیه می کند. رئیس جمهور ترامپ سعی می کند غیرقابل پیش بینی و نامنظم باشد تا به کره شمالی هشدار دهد که کار احمقانه ای انجام ندهد. این یکی از درس‌های اصلی جنگ جهانی دوم است – اینکه بازدارندگی متکی بر اذعان عمومی نسبت به نیروی برتر و اراده است.»

تاریخچه نظامی

هانسون گفت که مطالعه تاریخ نظامی تاییدی بر غیرقابل تغییر بودن و قابل پیش بینی بودن ماهیت انسان در مواقع بحران است.

توسیدید مورخ یونانی مدتها پیش در تاریخ قرن پنجم قبل از میلاد خود در مورد جنگ پلوپونز به این موضوع اشاره کرد. و بنابراین، جهان کلاسیک بینش های بسیاری را برای جهان معاصر در مورد موضوعات جنگ، انقلاب و صلح فراهم می کند.

هانسون گفت که امروزه مطالعه تاریخ نظامی در آموزش عالی رو به کاهش است و اشاره کرد که تعداد برنامه های مطالعات صلح در دانشگاه های ایالات متحده حدود 30 به 1 از دوره های تاریخ نظامی بیشتر است. او گفت که برخی از منتقدان بر این باورند که مطالعه جنگ نشان دهنده یک "کنجکاوی بیمارگونه درباره مرگ و جنگ" است.

به گفته هانسون، این دیدگاه شبیه به این است که بگوییم کسی انکولوژی را مطالعه می کند زیرا تومورها را دوست دارد.

او گفت: «در عوض، آنها به سراغ انکولوژی می روند زیرا می خواهند از سرطان جلوگیری کنند.





:: بازدید از این مطلب : 60
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 بهمن 1401 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: